فقط و فقط اوامر ولی امر مسلمین جهان را اطاعت کنیم !
تجربه های صدر اسلام برای تنظیم ارتباطات و استنباطات دینی و اجتماعی ما به اندازه لازم بسنده و کفایت می کند که ما با درایت و کیاست عمل کرده و غافلانه به تکرار شکستها ی تلخ تاریخ تن در نداده و غربت اسلام را تکثیر نکنیم !
سقیفه بنی ساعده ، غربت زهرا(س) و علی(ع) را رقم زد و بیت الاحزان را بنا کرد و سکوت ۲۵ ساله امام علی(ع) را در حالیکه تیر در چشم و استخوان در گلو بود،بر شیعه تحمیل کرد!
جمل ، جدال خودی ها را کلید زد و فروپاشی باورهای مقدس را باب کرد و حقانیت حقیقت واضح را در هاله تردید برد و علی(ع) را وادار به دفع ناخواسته خویشان خود کرد تا خطری متوجه اسلام نشود!
صفین ، مصاف زیادی خواهان شکم گنده رانت خواری بود که حرام را بر حلال ترجیح داده و باطل را حق جلوه می دادند و با اسلام تحریف شده و کاملاً زمینی ، اسلام ناب علوی(ع) و محمدی(ص) را به تنگنا برده و با علم کردن قرآن بر نیزه ها،شبهه را به جایی رساندند که عده ای بر علی(ع) خروج کرده و از اردوی علوی بیرون رفته و در نهروان برای مبارزه با علی(ع) اردو زدند!
خوارج نهروان ، تجسم مغزهای خشکی بودند که برای فهم دین،ظاهربینانه عمل کرده و قادر به شناخت هسته دین نبوده و در پوسته سیر می کردند و جز تعصب لجوجانه، هنری نداشته و ورق پاره های قرآن را بر قرآن ناطق ترجیح داده و علی(ع) را متهم به نقض سنت پیامبر اعظم(ص) و خروج از محتوای قرآن کرده و بر اساس تفسیر به رای یکی از آیات قرآن(لا حکم الا لله) دیگر او را واجب الاطاعه نمی دانستند!
صلح امام حسن(ع) ، مصداق بارز ایمانهای رقیق شده و بی مقاومتی است که یا زود مرعوب می شوند و یا مورد تطمیع قرار می گیرند،بهر حال نتیجه رابطه منفعت جویانه و دنیامدارانه با امام،منجر به پذیرش همان صلحی می شود که عاقبتش،غربت و نوشیدن جام زهر و قبول شهادت است!
واقعه کربلا ، تجلی رسیدن کارد به استخوان اسلام است و چاره ای جز قیام مظلومانه و نهضت شجاعانه اقلیت حق علیه اکثریت باطل وجود نداشته و مظلومیت اسلام و امام و مسلمانان،محصول پیمان شکنی کوفیان و کوفی مرامانی است که همیشه بین دنیا و آخرت،دنیا را ترجیح داده و می دهند!
این غربت ها نهایتاً به غیبت امام عصر(عج) می انجامد که انتظار امروز ما ، محکومیت تعزیزی امت اسلام و جامعه بشری است که بخاطر غفلتها و غرورها و کج فهمیها و لج کردنها و ناراستیها و ناسازگازیهایی است که در تاریخ به ثبت رسیده است !
با همه این نامرادیها، باز هم خدا به حرمت خوبانی چون امام راحل به ما عنایت کرده و ما را از نعمت ولایت فقیه و حکومت اسلامی بهره مند کرده است ! آیا بازهم باید ناسپاسی نشان داده و با کفران این نعمت الهی دوباره به حکومت حجاج ها تن در دهیم ،یا اینکه باید با اطاعت خالصانه و مریدانه، به سمت ایجاد بسترهای لازم برای ظهور حضرت حجت(عج) حرکت کرده و شتاب بگیریم؟!
وقتی امام علی(ع) می فرماید:علی را با حق مقایسه کنید؛ نه حق را با علی ! آیا ما حق دلبستگی شخصی به این و آن داریم ؟! آیا می توان بخاطر علاقه های فردی گذشته،اطاعت بی چون و چرا از ولی امر مسلمین را با اگر و اما مواجه کرده و در لبیک گویی رسا و همراه شدن با مردمی که فرسنگها از خواص و فرهیختگان جامعه پیش افتاده اند،درنگ ورزید؟!
واقعاً می توان زمان علی(ع) را درک کرد و به یقین رسید که رهبری جامعه در زمان ایشان سخت تر از رهبری جامعه در زمان پیامبر(ص) بود،چرا پیامبر(ص) با عامه مردم مواجه بود و صحابه همراهان مطاعی بودند، اما در زمان علی(ع)،نه عامه مردم خوب همراهی می کردند و نه خواص بنای اطاعت داشتند! عامه ای که برای اسلام احساس خطر نمی کردند و خود را مکلف به فداکاری و جبهه گیری ندانسته و شایعات و تحلیلها و کلک های عمروعاص ها را زودتر از هر زمان دیگر باور می کرده و خواصی که خودشان را به اندازه امام علی(ع) و یا حتی بیشتر صاحب حق دانسته و یا حق علی(ع) را غصب می کردند و یا حقی بیش از دیگران از علی(ع) مطالبه می کردند!
الان هم یک جورهایی تاریخ تکرار شده و ما باز هم با خواص ناشنوا و ناسپاس مواجه ایم و بدتر از آن اینکه عمار یاسرهایی که شهادتشان تضمین حقانیت علیست،شناسای کسی نیستند و نمی توان هم به عمارنماها دلخوش بود، چرا که غبار فتنه هنوز فرو ننشسته و تشخیص ها شبهه آلودند !
فلذا فقط و فقط یک راه می ماند و آن اینکه ما باید تنها تابع فرامین ولی امر مسلمین بدون هیچ واسطه ای باشیم و رهنمودهای رهبر را همانند زمان امام راحل،بدون تفسیر تندروانه و کندروانه دیگران درک کرده و روی شعور خودمان حساب بیشتری باز کنیم و به تبعیتی بپردازیم که عاقبتش سرافرازی و اجر الهی است و هرگز ندامتی در کار نیست، در حالیکه هر اطاعت و هر ارادت غیر ولایتی، می تواند ما را به نا کجا آبادی ببرد که هرگز سعادت ما را تضمین نکرده و رضایت خدا را برای ما در پی ندارد.
در پایان به همه مخاطبانی که هنوز در مرحله تردید و اذیت قلب شریف ولی امر مسلمین جهانند، توصیه می کنم که اولاً از این فراخوان کریمانه و صبورانه رهبری معظم استفاده کرده و ثانیاً به اندازه نفوذ کلام و شخصیت شان از دیگر دوستانشان نیز بخواهند به دامان ولایت بازگشته و مافات را جبران نمایند و بدانند که در تاخیرها،جفا کرده و قهر خدا را میخرند و پیمان شکنانه از اهالی وفا فاصله گرفته و دور می شوند!ثالثاً باید از استکبار جهانی و ایادی داخلی اش تبری جسته و در مقابل مواضع غلط فتنه گرانی که خود را به انقلاب،امام و اسلام منتسب کرده و خودشان را با برخیها هم موضع نشان می دهند،موضع بگیرند.
صادقعلی رنجبر-عضو هیئت علمی دانشگاه